امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

جیگرتو بخورم

ترک کردن لیل امیتین؟

سلام  امیمی بدون اینکه حتی یه ذره فشار بهش بیاد تونست این مرحله رو با موفقیت بگذرونه، و تونست موفق به ترکه لیل بشه، واقعا خدا بچه فهمیده ای به من داده؟ مرسی راستی دیروز در کابینت و باز  کرد و شیشه ابلیمو رو اورد بیرون و هی اصرار می کرد براش تو لیوان بریزم بخوره، وقتی خورد گفت تچ(ترش) بعدا که فکر کردم فهمیدم که لیمولین(لیموشیرین) می خواد؟ دیگه عصر با هم رفتیم به زور گیر اوردیم نمی دونی با چه ولعی می خورد که ادم دلش می خواست بمیرم براش مصاحبه رضا 5 شنبه س ،ارشد ازاد منم تهرانه، پس انشالله ٤ شنبه میریم ب امید خدا     بوچ بوچ بوچ ...
17 ارديبهشت 1391

دیدنی...

سلام کل هفته مهمون داشتیم.٥شنبه هم اقای پور رضایی با اقای یوسفی قرار شد نهار بیان خونه ما. خلاصه...ساعت ١١ اومدن،کیمیا دختر مریم چهار دست و پا می رفت. امیرحسین فکر میکرد اسباب بازیه.اصلا محلش نمی ذاشت.تا اینکه بعد از نهار امیتین یه وقت پیدا کرد که با کیمیا تنها شد.از فرصت استفاده کرد و سوارش شد بعد به هوای سیم  پیرهنشو گرفت ،خلاصه من که این ص حنه رو دیدم شل شدم گفتم الان کیمیا یه .... بعد از ظهر هم رفتیم سد شهدا. از بس پپه بود زود اومدیم. رفتیم خونه زینب که مریم اینا وسایلشونو جمع کنن بیان خونه ما که زینب به خودش پرید که باید بیاین تو .بعد از نیم ساعت بحث رفتیم تو. هندونه خوردن امیتین لم دادن امیتین ...
15 ارديبهشت 1391

هندونه...

دیشب خونه اقای یوسفی رفته بودیم،اتفاقا ندا هم اومدن. امیمی همه موزا  رو باج کرد، آلوچه ها رو گاز می زد میداد به شوهر ندی، باتیل از کشوی میز تلویزیون می اورد،هندونه که اومد که دیگه نمی فهمید،... اخر مهمونی که خسته شد کیلود ماپین و گرفت و هی داد میزد میگفت: بولون  بولون ... بالاخره بلند شدیم بیایم بولون که اقا دستور هندونه داد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خاله هم براش تو پلاستیک گذاشت که اونه بوکوله (خونه بخوره) ابرومون رفت. خلاصه کلی خجالت کشیدیم. حالا تا می اومدیم بولون از روی پلاستیک گاز میزد؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
8 ارديبهشت 1391

مهمونی...

سلام فینگیلی...................... دیشب اقای یوسفی اودن خونمون.ایمی به جای اینکه بشینه رو مبل گفت:(بغض)بولون و دست رضا رو میکشید.خلاصه یه دفعه زد زیر گریه با کلی کلک راضیش کردم..................... حالا یه جوری پذیرایی می کرد که اونا وقت حرف زدن نداشتن چاقو رو میبرد،موز می داد،با موتورش تبادس می کرد،قند می داد،... خلاصه من که نمی فهمیدم چی میگم. اخرم که می خواستن برن گریه می کرد که نرید،رضا مجبور شد امیمی رو از این همه پله بکشه پایین که تو ماشین بخوابوندش اخه تو ترکه                        &nb...
6 ارديبهشت 1391

دعا کردن

عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم                                                               اودایا نومک بتتی: خدایا کمکم کن؟ که بستنی بخرم    اینم دعای امیر حسین. چه مشکلای ریزی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ابرو :ابول             چشم :نم   &n...
5 ارديبهشت 1391

اب تنی

سلام الان امیمی خوابیده؟ اگه بیدار بود که من اینجا نبودم؟ دیروز رفته بودیم دیلم.اینقدر تو اب بازی کرد ؟  لباساشو در اوردم.کلی بازی کرد؟خوب کیه که دلش نخواد تو اب خلیج فارس شنا کنه.اینقدر باجی کرد که وقتی می خواستیم بیایم گریه میکرد. سوار اپس هم شد. البته 30 ثانیه؟؟؟؟؟؟؟بعد با کلی گریه اوردیمش تو ماشین. براش بتتی گرفتیو(لیوانی)از بس خسته بود قاشق بتتی تو دهنش بود که خوابش برد؟اینقدر با حال راستی رفتیم براش گگن بگیریم:تا فروشنده بادش کرد امیمی کشیدش بولون .گفت:اونه راستی امیمی تو ترکه؟؟؟؟؟؟؟؟   مدت 2 هفته س که تو ترکه. الهی من فداش بشم.به جالباسی میگه:چوبیلوس   به ...
4 ارديبهشت 1391

کلمات سحر امیز

امیمی اتدی=امیر حسین شاکری بوچ =بوس پوچ=پوست موچ=موش مچ=موز ماچ=ماست دپش=کفش کاتکا=متکا دو=نصف اورت=شورت اپال=شلوار دیلوب=جوراب دتوتی=دستشویی     چقدر باحال             ...
3 ارديبهشت 1391

موش بخوردت

سلام جیگرم الان ساعت 11 روز دوشنبه س. تصمیم گرفتم یه یادگاری برات درس کنم تا وقتی بزرگ شدی کلی به خودت بخندی شیطون بلا.     بوچ    ...
3 ارديبهشت 1391
1